✍تصویرهای زشت !
🔹آتش تمام مشکلات و بدبختیهایی که سرم آمد از گور این گوشی تلفن همراه لعنتی بلند شد و شعله کشید.
🔹دخترم گوشه گیر و منزوی شده بود، مهمانی نمیآمد و با ما حرف نمیزد. رفتار و کلامش تند بود. میگفتند از بحران نوجوانی است.
🔹اخلاق و رفتارش روز به روز بدتر میشد، کار به جایی رسید اگر بگومگو میکردیم یقه من و مادرش را میگرفت.
🔹مرکز مشاوره آمدیم. تازه فهمیدم چه بلایی سر زندگی ام آمده است. راستش را بخواهید از حدود یک سال قبل در فضای مجازی با خانمی جوان آشنا شدم. ارتباط ما در حد سلام و احوالپرسی و درد دل در فضای مجازی بود.
🔹 من برای گوشی تلفنم رمز گذاشته بودم. نمیدانستم رمز گوشیام را یاد گرفته و وقتی خواب بودم یا گوشی در دسترسش قرار داشته پیامها و تصویرهایی که بین من و آن زن رد و بدل میشد را دیده است.
🔹او در این مدت سکوت کرده و میگوید دوست نداشت زندگی مان خراب شود.
🔹مشاور خانواده با دخترم گفتگو میکرد که صدای همسرم درآمد.
🔹میگوید پا به پای تو سوختم و ساختم و زندگی درست کردهایم تا این طوری آبروی خودت و من را ببری.
🔹خانوادهاش را در جریان قرار داد و کار بیخ پیدا کرد… .
🔹همسر مرد جوان شاکی است. میگوید اگر مشکلی داشتم یا انتظاری داشت که نمیتوانستم برآورده کنم باید میگفت. قرارمان از روز اول این بود به هم دروغ نگوییم.
مرد جوان میگوید: قول میدهم خودم را بازسازی کنم، همانی میشوم که همسرم میخواهد.
🔹تاکید میکند، یاد گرفتم و هر جایی احساساتم را خرج نکنم و حالا هم با این گندی که زدم سعی میکنم خودم به تنهایی بلند شوم.
این خانواده با یک مشکل دیگر هم مواجه شده است، زنی که با او در فضای مجازی تماس داشته دست بردارش نیست و میگوید حق نداشتی با احساساتم بازی کنی … .
🔹مداخله مشاور خانواده برای حل این مشکل موثر خواهد بود.
🖋غلامرضا تدینی راد
#زندگی هر شب با یک داستان واقعی در مشهد مهمان شماست…
@AkhbarMashhad
