✍خیلی رو داری !
🔹مرد برآشفته و عصبانی بود. از کم محلیهای همسرش دل پردردی داشت،میگفت به من توجه نمیکند و چشمش دنبال زندگی دیگران است. جای آن که فکر خانه و زندگی خودمان باشد چشمش دنبال زندگی دیگران است. انگار نه انگار من هم هستم.
🔹از روزی که بچه مان دنیا آمده یک هوو برایم آمده است. . این درست نیست از کله صبح تا بوق شب کار کنم ، زحمت بکشم و آخرش هم چشم دیدنم را ندارد. معتادم، دنبال کار خطا رفته ام، دزدی کرده ام یا زن دیگر گرفته ام؟ بگو خجالت نکش. فقط پیاز داغش را زیاد نکنی .
🔹زن زیر چشمی به مرد نگاه میکرد . لبخندی تلخ بر چهره داشت. به شوهرش گفت خیلی رو داری ، من دارم مراعات میکنم و نمیخواهم غرورت خرد شود. مرد گفت مرکز مشاوره آمدهایم که حرف بزنیم. بگو ببینم حرف دلت چیست.
زن نفس عمیقی کشید و جواب داد: اینکه از سر کار میآیی و پاهایت را یک آب نمیزنی، دست و صورتت را نمیشویی، پشت سرت را خط نمیگیری .
🔹مسواکم که اصلاً نمیزنی و میگویی مسواک زدن ضرر دارد مهم نیست.
من دوست دارم با هرچه داریم و هرچه هستیم شیک و پیک باشیم. بوی بد عرق یک مرد یا حتی یک زن میتواند خیلی آزاردهنده باشد.
مشکل من با تو فقط همین حرف هاست. آخرین بار که دعوا کردیم داد و فریاد راه انداختی . برای همین قهر کردم و خانه پدرم رفتم. هرچند آنجا هم جایی نداشتم . اوضاع و احوال طوری شده که فقط باید روی پای خودت بایستی.
🔹زن با صدای بغض گرفته گفت: از این که آفتاب سر نزده سر کار میروی و شب برمیگردی به وجودت افتخار میکنم. برای ما خیلی زحمت میکشی اما به خودت و خواسته هایم هیچ توجهی نداری و این زندگی مان را سرد می کند.
🖋غلامرضا تدینی راد
#زندگی هر شب با یک داستان واقعی در مشهد مهمان شماست…
@AkhbarMashhad