✍برادر زنم !
🔹از روز اول فاصلهای مجهول بین خودم و همسرم احساس میکردم. صحبت از دوست داشتن پیش میآمد میگفت عاشق و دلباختهام است و دوستم دارد.
🔹حرف دلش را هیچ وقت نفهمیدم. پدرش فوت کرده بود و من برای برادر و خواهرش سایه سر شدم. به خصوص برادرش که خیلی کمکش کردم. دستش را گرفتم و با ضمانتم وارد بازار شد. کارو بارش خیلی زود رونق گرفت. خدا میداند چقدر از این بابت خوشحال بودم.
🔹سالها به سرعت گذشتند. برادرزنم دک و پزی به هم زد و کم کم فخر فروشیهایش عذاب آور شد. همسرم میگفت به من ربطی ندارد و خودم را دخالت نمیدهم.
🔹 روزی که بچهام زندگی ما را با دایی اش مقایسه کرد و گفت باید دنبال کار آزاد میرفتی انگار پتکی فرق سرم کوبیدند.
🔹از نظر روحی و روانی آسیب دیدم. با قرصهای آرامبخش خود درمانی میکردم و حالم بدتر شد. برادر زنم با نیش و کنایه زندگی ما را مسخره میکرد و سرتق بازیهای بچهام مایه عذابم شده بود. با همسرم مشکل پیدا کردم.
🔹برادرش کاسه داغتر از آش شده بود و دیگر احترام کوچک و بزرگ هم زیر پا میگذاشت.
🔹کارمان به کلانتری کشید و با این سن و سال ما را به مشاوره آوردند و… .
🔹مردم میانسال مشاوره را برای خودش ایراد میدانست این بزرگترین اشتباه او بود. باید بداند در برابر اشتباه، بدی و بیاحترامیهای هر فردی بردباری به خرج دهد و بهترین تصمیم را بگیرد. او میتواند جای انتقام و حرص خوردن، جلوی این مسائل نقطه بگذارد و از سر خط، زندگی خود را ادامه دهد.
🔹 به گفته زن، نق ونوق همیشگی جز این که اعصاب همه را خط خطی کند نتیجه دیگری نخواهد داشت. البته همسر مرد میانسال هم به اندازه چیزهایی که باید در این سالها صمیمانه میگفت و نگفت از او فاصله گرفته و این فاصلهها خیلی عذابآورند.
🔹مداخله مشاور خانواده برای حل مشکل زوج میانسال موثر خواهد بود.
🖋غلامرضا تدینی راد
#زندگی هر شب با یک داستان واقعی در مشهد مهمان شماست…
@AkhbarMashhad