✍قفس !
🔹نفسهای زندگی ما به شمارش افتاده است. احساس میکنم خسته و کلافم، علاقهای نیست، حس و حالی نیست. صدایش آزارم میدهد. دست و دلم نمیرود برایش کاری کنم. همه چیز به تو میدهم فقط برو.
🔹زن عجول و لجبازی است. تا قبل از این به طلاق راضی شده بود ولی میگفت الان وقتش نیست. اما حالا به التماس افتاده و میگوید زندگی مان حیف لعنت بر این فضای مجازی و شبکههای اجتماعی، مرده شور گوشی تلفن همراهی که چند سال قبل کلی هزینه کردم و هدیه تولد برایش خریدم را ببرند.
🔹از چندی قبل فهمیدم در فضای مجازی با جوانی ارتباط دارد. روزی که قرار ملاقات گذاشته بودند رفتم و مچ او را گرفتم.
🔹آرزو میکنم از قفس این زندگی سرد و بی روح رها شوم. خیلی سخت است دل یک مرد درد بیاید، همیشه سرکوفت شنیدم، تحقیر شدم.
🔹به من بیاعتمادی زیادی داشت و میگفت دوره زمانه خراب شده است. تصورم این بود به خاطر زندگیمان حساسیت به خرج میدهد. بعضی روزها زنگ میزد با همکارانم عکس میگرفتم و برایش میفرستادم و چند بار تماس تلفنی داشتیم تا مطمئن شود من سر کار هستم. حالا که اشتباه کرده میگوید تهمت میزنی. ما دوست اجتماعی بودیم و فقط درد دل میکردیم.
معنی این حرف را نمیفهمم. چرا دوستت را از من پنهان کردی؟
🔹چرا وقتی شبها تا دیر وقت سرت توی گوشی تلفن همراه بود و میپرسیدم چه کار میکنی جواب سربالا میدادی، میگفتی با خواهرم چت میکنم و کار دارم.
🔹این فضای مجازی و شبکههای اجتماعی مطالب خوبی هم دارد، اما از شانس بد اقبال من همسرم توصیه کسانی را میخواند و میبیند که شکست خورده هستند.
🔹فضای مجازی زندگی ما را به فلاکت کشاند. دوستش دارم. خودش هم دلم میخواهد او را ببخشم. نمیتوانم. زندگی مشترک یعنی تعهد به یک تکلیف سنگین و صداقت راستگویی. بدحجاب بیرون رفتن به حرکات رفتار جلف درآوردن برای آن که مرا آزار دهد چه معنی میدهد.
🔹اگر ایراد و کم و کاستی داشتم چرا به خودم نمیگفت. او که سرش را بالا میگرفت و خودش را خیلی سفت و محکم معرفی میکرد. مرکز مشاوره آمدهایم. نمیدانم چه بلایی قرار است سر زندگیام بیاید. خودم نوکر بچهامان هستم و فقط دوست دارم برود و طلاق بگیریم.
🖋غلامرضا تدینی راد
#زندگی هر شب با یک داستان واقعی در مشهد مهمان شماست…
@AkhbarMashhad