✍سهم دل !
🔹آشفته و عصبی داد و فریاد راه انداخته بود و مسرش هم کم نمیآورد. با هم دنبال مقصر میگشتند نمیدانستند با هم اشتباه کرده اند.
مرد جوان ناگاه با غیس رو به مادر برگرداند و گفت: اگر پدر فلان فلان شدم و را طلاق نمیداد الان این وضعیت ما نبود و…. .
🔹زن این سخن را برنمیتابد. سیلی محکمی بر صورت پسر می نوازد و رو برمیگرداند.
مادراست و حس مادرانه نفسهایش را به شماره میاندازد.
🔹برمیگردد، پشیمان است کرده خود سرش را در آغوش میکشد و عذرخواهی میکند.
مرد جوان دست مادر را میگیرد، با صدای بغض گرفته میگوید: تو برای ما هم پدر بودهای و هم مادر. گریه امانش نمیدهد که مادر برای او و خواهر و برادرش کم نگذاشته.
🔹مادر اشکهای زلالش را پاک میکند و میگوید از مردی طلاق گرفتم که پدرتان بود و شوهر من!
🔹مردی بود که با تمام وجود میخواستمش ،به بیراهه رفت و خطا کرد. عهد کردم به پایش بسوزم و بسازم. گفتم تار مویش را به دنیا عوض نمیکنم. خودش نخواست و غرق در اعتیاد و کجروی شد. خانه ما را پاتوق دوستان بی سر و پایش کرده بود. به خاطر بچههایم او را از صفحه شناسنامهام و زندگیمان حذف کردم، اما از دلم هرگز.
🔹زن دستش را بالا آورد و گفت؛ ببینید هنوز حلقه ازدواجمان را به حرمت دلم از انگشتم در نیاورده ام چون به دلم قول داده بودم به عشقم پای بند بمانم.
🔹حالا ما جوانها سر هیچ و پوچ ه تیپ و تار هم میزنید و بعد هم راحت میگویید ما با هم توافق نداریم میخواهیم جدا شویم.
مادر رو به پسر و عروسش یگوید: پس سهم دلتان چه میشود.
🔹زوج جوان باید بیاموزند خشونت کلامی و بدنی به خاطر فقر مهارت برقراری ارتباط و حل مسئله است. باید یاد بگیرند خوب حرف بزنند و و شنونده خوبی برای گفته های هم باشند
🖋غلامرضا تدینی راد
#زندگی هر شب با یک داستان واقعی در مشهد مهمان شماست…