✍برمیگردم !
🔹بله، چند روزی خانه نرفتم. در بهدر دنبالم میگشتند. حوصلهام سر رفته بود. شما قضاوت کنید، خسته و کوفته از سر کار برمیگشتم و بچهها با بگو مگوهای الکی اعصابم را خط خطی میکردند.
🔹یک کلمه هم میخواستم حرف بزنم همسرم، نخود آش میشد و احترام مرا زیر پا میگذاشت.
🔹دعوای دختر و پسرم امان مرا بریده، بچه نیستند که بگویم نمیفهمند و درک نمیکنند. تعجب این که، همسرم اول با آنها سر و صدا راه میاندازد، تا دهان باز میکنم بد و بیراه میگوید و من بدبخت را عامل تمام مشکلات میداند.
🔹پدر، از خانه فرار کرده و چند روزی پیش یکی از دوستانش بوده است. مادر با توپ پر میگوید: چه فکرهای ناجوری به سرش زده و به حساب شوهرش میرسد.
دختر خانواده هم میگوید پدر از روز اول پسر میخواسته، و این حرف برایش خیلی سنگین است. قُدبازیهای برادرش را هم نمیتواند تحمل کند. پسر نوجوان خانواده اما میگوید همه باید به خواستههایش توجه کنند و … .
🔹دعوای بچهها میتواند به خاطر نادیده گرفته شدن و احساس تبعیض، یک جورهایی جنگ قدرت و حتی حس مالکیت باشد.
🔹اشتباه پدر خانواده درگیری با بچهها و در مواقعی برخورد با آنها و دست به یقه شدن بوده است. هرچند سخت است و آدم باید در شرایطش قرار بگیرد، اما صبر و بردباری و مداخله نکردن در مراحل اولیه گفتگوی بچهها خیلی مواقع میتواند مشکل را حل کند.
🔹 بچهها شاید بخواهند ببینند والدین از کدام شان جانبداری میکند و در واقع اینطوری انصاف آنها را در کفه ترازو میگذارند. بچهها اگر یاد بگیرند اختلافهای بین خودشان را حل کنند خواهند توانست هیجانات را مدیریت کنند.
🔹مراجعه این خانواده به مرکز مشاوره کار درست و منطقی بوده است. اگرچه نظر کارشناس فن باید با بررسی دقیق مسأله گفته شود اما بگو مگوهای پدر و مادر در حضور بچهها و متهم کردن همدیگر هم کار را بدتر از بد میکند.
🔹حواس مان باشد والدین الگو و آینه یادگیری رفتارها، باورها و خط قرمزهای بچهها هستند و خانواده کارگاه انسان سازی است.
🖋غلامرضا تدینی راد
#زندگی هرشب با یک داستان واقعی در مشهد مهمان شماست…
@AkhbarMashhad