✍آقا احسان!
🔹خوابی شیرین، پیوند دلی دو آدم را با ۱۸۰۰ کیلومتر فاصله و ۵۵ سال تفاوت سنی به هم گره زد و نگاه خورشید، دست آقا سجاد را در دستهای آقا احسان گذاشت.
🔹پدر ۸۵ ساله این روزها که حاجیان، طواف کعبهی حج میکنند از قاب تلویزیون به آرزوی زندگی اش که طواف کعبه مقصود بود، میاندیشید و در دل نجوای یا امام رضا(ع) داشت. خوابید و با نسیمی دل انگیز خود را در حرم امام رئوف میدید. پیرمرد خوابش را برای یکی از دوستان تعریف کرد. او نیز به دوستش آقا احسان در مشهد زنگ زد. آفرین به جوان ۳۰ ساله که رویای شیرین آقا سجاد را برایش رنگین نقاشی کرد.
🔹دل هر دویشان برای لحظه دیدار میلرزید. آقا احسان پیگیری اقامت و تامین هزینه خوراک و به ویژه نذر غذای متبرک حضرتی این سفر را عهده دار شد.
🔹آقا سجاد و خانوادهاش از کرمانشاه راهی مشهد شدند. پیرمرد ۸۵ ساله با چشمهای گریان میگفت این بهترین سفر در عمرم و تنها آرزویم که زیارت حرم بود برآورده شد.
🔹پدرکارگر و خانوادهاش با خاطراتی شیرین و طواف حج مقبول راهی شهر خودشان شدند. کسی چه میداند شاید در خیابانها و پیادهروهای شلوغ اطراف حرم، آقا سجاد و احسان از کنار هم گذر کرده باشند بی آن که همدیگر را بشناسند.
🔹حرمت و عزت و برکت نیت این جوان برومند به همین شناخته نشدنهاست که او بادلی به وسعت کویر و عمق دریا، بی شمار دستگیری کرده و حتی خانوادهاش نیز از این خیرخواهیاش بیاطلاع هستند. آقا احسان در پاسخ پیامک تشکر برای دوست آقا سجاد نوشت: امام رضا(ع) قبول کند.
🖋غلامرضا تدینی راد
#زندگی هر شب با یک داستان واقعی در مشهد مهمان شماست…
@AkhbarMashhad