✍ از دست تو!
🔹همسرش میگوید به من توجهی ندارد، تمام فکر و ذهن او تفریح و سفر است. هر موقع کم میآورد قرصهای آرام بخش میخورد. شاید هم سردی و بیتفاوتیاش از این همین قرصهای لعنتی باشد.
🔹دو کلمه میخواهم در مورد آینده با او صحبت کنم مثل مترسک نگاه میکند که پدر آب دهانش را قورت میدهد و میگوید: برایش زن گرفتیم، گفتیم خوب میشود و سر کار میرود، فایدهای ندارد.
🔹خانواده زنش هم نگران هستند. راه میرود از من ایراد میگیرد و میخواهد به من یاد بدهد از کجا لباسهای گران قیمت بخرم و چه مسافرتهایی بروم ولی شاید اندازه او این چیزها را بلد نباشم، اما چند پیراهن بیشتر پاره کردهام و میدانم خرج و دخل آدم باید اندازه باشد تا دستش جلوی دیگران دراز نشود.
🔹پدر، پسر و عروس خانواده به مرکز مشاوره آمدهاند. اینکه برای فرزندمان زن بگیریم سرش به سنگ زمانه بخورد اشتباه بزرگی است.
🔹خودمانی بگوییم در تربیت فرزندانمان دقت کنیم. بعضی فرزندان ما مثل کودکی که گریه میکند، دستهایش را باز میکند و بیچون و چرا انتظار محبت از دیگران دارند. بی رو در بایستی باید بچهها بزرگ بشوند کودک نیستیم اوضاع فرق میکند.
🔹دیگر با گریه و قهر و تندی و حرفهای صد من یک غاز نمیتوان کاری از پیش برد و بیتفاوتی به همسر هم میتواند آسیبهای زیادی به بار بیاورد. زندگی سوختن و ساختن نیست، ساختن و داشتن است، داشتن، مراقبت میخواهد.
🖋غلامرضا تدینی راد
#زندگی هر شب با یک داستان واقعی در مشهد مهمان شماست…
@AkhbarMashhad