✍هر دو را دوست دارم؟
🔹جز جگر بزنی، مشکلات کم نیست تو هم قوز بالا قوز شدهای؟ از چه شانس آوردیم که از بچه شانس بیاوریم، فقط به درد لای جرز دیوار میخوری.
🔹در برابر زن و مرد جوان، دختر نوجوان خانواده حس دیگری دارد و میگوید هر دویشان را دوست دارم، نمیدانم چرا وقتی با آنها روبرو میشوم بهانهگیری میکنم و دنبالشر میگردم.
🔹دختر یک بار تهدید به خودکشی داشته، آخرین بار هم از خانه بیرون زده و چند ساعت در خیابانها سرگردان بوده است و مادر سفره دلش را باز میکند و میگوید از همه خواستههایم گذشتم تا بتوانیم خشت خشت خانهای بنا کنیم و زندگی بسازیم.
🔹شوهرم قدر ندانست و دستش به دهانش رسید و جای آن که لذت زندگیمان را ببریم فهمیدم خام دلبریهای زنی جوان شده است. به خاطر دخترم خون دل خوردن و دم نزدم.
🔹از آن زن رو دست خورد و برگشت. من این راز را از همه پنهان نگه داشتم، دلم رضا نداد جدا شوم.
🔹فقط گفتم دوستش ندارم و از شنیدن این حرف عذاب میکشد و نباید به احساساتم توهین میکرد، من آدم عاطفی هستم و حس میکنم شکستهام.
🔹دختر نوجوان عصبی و شکننده بار آمده، نمیتواند زیباییهای دوران کودکیاش را به یاد آورد و دوران کودکی که مهم است، اما وقتی همیشه دنبال خطر بگردی سیستم عصبی نمیتواند خاطره بسازد چراکه انرژیاش صرف تلاش برای ایمن ماندن از شرایط بغرنج و سختی میشود که تکراری و آزاردهنده هستند و بهترین تصمیم این خانواده مراجعه به مرکز مشاوره آرامش پلیس است.
🖋غلامرضا تدینی راد
#زندگی هر شب با یک داستان واقعی در مشهد مهمان شماست…
@AkhbarMashhad