✍میخواهم ازدواج کنم!
🔹با پسر پولداری ازدواج کردم که همه دختران فامیل انگشت به دهان مانده بودند و میگفتند خوش به حالت.
🔹این ازدواج به ظاهر شیک، پوچ و تو خالی از آب در آمد، در مدت کوتاهی فهمیدم به هیچ ارزش اخلاقی پایبند نیست و تفننی موادمخدر صنعتی هم مصرف میکند و خانوادهاش با پوزخند و خونسردی میگفتند تو حالا یک مرد جوان پاک و درست و حسابی پیدا کن.
🔹خانواده من هم غافلگیر شده بودند و همه خودشان را کنار کشیدند یک روز به گوشی تلفن همراهش زنگ زدم که دختر جوانی جواب داد و…
🔹دیگر نمیتوانستم طاقت بیاورم، پدرش جای آن که مشکل را حل کند سرم داد میکشید با آن پدر یک لا قبایت آمدهای و بزرگتر از دهانت حرف میزنی.
🔹در دوران عقد، طلاق گرفتم و روز دادگاه، پدر و مادر شوهرم میگفتند باید میساختی و میسوختی چون توی خوابت هم نمیدیدی که عروس خانواده ما بشوی.
🔹امیدم را از دست ندادم و بلند شدم و درسم را ادامه دادم، کار خوبی پیدا کردم و پسری نجیب و با وقار از خانوادهای ساده و بیریا مثل خانواده خودمان خواستگاریام آمده است، قرار گذاشتهایم در حرم امام رضا(ع) خطبهعقد ازدواجمان خوانده شود.
🖋غلامرضا تدینی راد
#زندگی هر شب با یک داستان واقعی در مشهد مهمان شماست…
@AkhbarMashhad