🔸تجلی یک روح آسمانی در روستای حاجیآباد
🔹شهید محمد حسن اسماعیلی علاقه شدید به مطالعه، خصوصاً متون دینی، بخش جداییناپذیر زندگی او شده بود. شبها تا دیروقت در حال مطالعه احادیث و سیره پیامبر(ص) بود و در کلامی مادرانه، اینگونه توصیف شده که: “میگفت اینها کتاب درسی نیست، سخن پیامبر است”.
🔹شهید اسماعیلی پیش از آنکه سال دوم دبیرستان را به پایان برساند، دل از خانه و خانواده کند و در آبان ۱۳۶۱ به همراه جمعی از بسیجیان راهی جبهههای نبرد شد. در گردان ثارالله، تیپ ۱۸ جوادالائمه، بهعنوان بیسیمچی و کمکتیربارچی در مناطق نفتشهر و تپههای اللهاکبر، تنها ۳۵ روز در جبهه حضور داشت، اما همین مدت کوتاه سرشار از خاطراتی عمیق و ماندگار بود.
🔹این شهید والامقام در یکی از نوشتههایش خطاب به مادر چنین میآورد: “مادر جان! اگر از من خبری نیامد، بدان که مهمان سفرهای شدهام که میزبانش خداست؛ و اگر برگشتم، دعا کن سربازی خوب برای ولایت باشم.”
🔹در سرمای شبهای غرب، همرزمانش او را در حال راز و نیاز با خدا دیدهاند، آرام نشسته در گوشهای از سنگر، زمزمهکنان با چشمانی خیس از شوق. حتی در دل جنگ، ذکر «یا زهرا» از لبانش نمیافتاد.