بالاخره خدا ما را طلبید
🔹شهید ولیالله چراغچی مسجدی، دیر به دیر به خانه زنگ میزد. یک روز تماس گرفت و با جدیت گفت: بالاخره خدا ما را طلبید. همسرش گفت: دوباره خودت را لوس کردی؟ آقا ولیالله گفت: نه جداً این دفعه خدا طلبیده و اسمم برای مکه در آمده است. چند تا عکس و فتوکپی شناسنامه برایم بفرست.
همه چیز برای اعزام آماده بود، اما به خاطر شرکت در عملیات از زیارت خانه خدا منصرف شد.
🔹ولیالله چراغچی هیکلی تنومند و قوی داشت. در ۲۱ روزی که در اتاق ICU بود، جثهاش استخوانی شده و از آن هیکل تنومند چیزی باقی نمانده بود. هنگامی که پیکر شهید را به مشهد آورند، مادر ایشان شهید را نمیشناخت و میگفت «این ولی الله من نیست، هیکل پسرم این گونه نبود.»
#معرفی_شهید #شهید_دفاع_مقدس
@AkhbarMashhad