🏴 شب اول: “عبایی از نور؛ آنجا که آسمان به زمین تعظیم می کند “
🔹در یکی از روزهای پرنور مدینه، فاطمه زهرا سلاماللهعلیها در خانه ای که مأمن آرامش و صفا بود میزبان پدر بزرگوارش، پیامبر اکرم صلیاللهعلیهوآله وسلم شد.
🔹حضرت که چهره شان نورانیتر از همیشه بود، فرمودند: «یا فاطمه، احساس ضعف در بدن دارم. برایم عبای یمانی بیاور تا زیر آن آرام گیرم.»
🔹حضرت زهرا عبا را آوردند و بر دوش پدر انداختند. هنوز لحظاتی نگذشته بود که صدای در شنیده شد. امام حسن علیهالسلام وارد شد و پرسید: «سلام بر شما ای مادر! بوی خوشی به مشامم میرسد، گویی بوی جدم رسول خداست.» حضرت زهرا پاسخ دادند: «سلام ای نور دیده و میوه دلم. آری، جدت زیر عباست.»
🔹امام حسن نزدیک شدند، سلام کردند و اجازه خواستند تا در کنار پیامبر قرار گیرند. پیامبر فرمودند: «سلام بر تو ای فرزندم، خوش آمدی.»
🔹سپس امام حسین علیهالسلام نیز وارد شدند و همان گفتوگو میان ایشان و مادرشان تکرار شد. ایشان نیز اجازه گرفتند و در کنار پیامبر جای گرفتند.
🔹سپس امیرالمؤمنین علی علیهالسلام وارد خانه شدند و پس از گفت و گو با حضرت زهرا فرمودند: «ای دختر رسول خدا، بوی خوشی میشنوم، گویی بوی برادرم و پسرعمویم رسول خداست.» حضرت زهرا پاسخ داد: «آری، ایشان به همراه فرزندان مان زیر عبا هستند.» امیرالمؤمنین نیز اجازه خواستند و پیامبر ایشان را نیز پذیرفتند. در نهایت، حضرت زهرا خود نیز اجازه گرفت و در کنار آنان زیر عبا قرار گرفت.
🔹در این لحظه، جبرئیل امین نازل شد و خطاب به پیامبر گفت: «ای رسول خدا، خداوند به تو سلام میرساند و میفرماید: من آسمانها و زمین و آنچه در آنهاست را نیافریدم مگر به خاطر محبت به این پنج نفر که زیر عبا هستند.»
🔹 حضرت جرئیل پرسید: «و آنان چه کسانیاند؟» و خداوند عزوجل پاسخ داد: «آنان خاندان رسالت هستند ؛ فاطمه، پدرش، شوهرش، و دو فرزندش.»
🔹در این لحظه، پیامبر دست به آسمان بلند کرد و فرمود: «خدایا، اینان اهل بیت من هستند. هر که آنان را بیازارد، مرا آزرده است، و هر که با آنان در صلح باشد، با من در صلح است. خدایا، پلیدی را از آنان دور کن و آنان را پاک و مطهر گردان.»
🥀هر شب از ایام غم بار فاطمیه روایتی داستانی داریم از زندگی بانوی بزرگ اسلام🥀
@AkhbarMashhad
