اگر میتوانستم دوباره زندگی کنم،
در فرصتهای بیشتری اشتباه میکردم.
کمتر سعی میکردم کامل باشم،
و بیشتر آسودهخاطر میبودم.
خیلی چیزها را جدی نمیگرفتم.
بیشتر خطر میکردم،
بیشتر سفر میکردم،
از کوههای بیشتری بالا میرفتم،
در رودخانههای بیشتری شنا میکردم.
در زمستان بستنی میخوردم،
و کمتر نخودفرنگی.
بیشتر در جاهایی میبودم
که مردم واقعاً زندگی میکنند.
کمتر وسواس تمیزی داشتم،
و بیشتر به ماجراجویی میرفتم.
بیشتر مشکلات واقعی میداشتم
تا مشکلات خیالی.
ببین، من از آندسته آدمها بودم
که با احتیاط و عقل زندگی میکردند،
ساعتبهساعت، روزبهروز.
البته لحظاتی هم داشتم،
و اگر دوباره زندگی میکردم،
لحظههایم بیشتر میبود.
در واقع، فقط همین لحظهها را میداشتم.
از آندسته آدمهایی بودم
که هیچوقت بدون چتر،
هیچجا نمیرفتند.
و اگر دوباره زندگی میکردم،
کمتر با خودم چیز حمل میکردم.
پاییز زودتر میآمدم بیرون،
بیشتر قدم میزدم،
غروبهای بیشتری را تماشا میکردم،
بیشتر بازی میکردم با بچهها،
اگر یک زندگی دیگر داشتم.
اما میبینی… من ۸۵ سالم است
و میدانم دارم میمیرم.
بورخس
☀️هواشناسی خصوصی مشهد👇 @MashhadWeather