✍جلبک !
🔹فکر میکند سلولهای بدنش پوک شدهاند ولی به گفته خودش فکرش هنوز توپ توپ کار میکند.
🔹ابرویی بالا میاندازد و میگوید: وقتی میبینم زن، مرد یا جوانی سیگار میکشد قلبم درد میگیرد…
🔹چند بار رفته و تذکر داده، به او خندیده اند و گفته اند برو دنبال کارت مفنگی.
🔹نفس عمیقی میکشد و میگوید: آخرین بار همین دیروز بعد از ظهر بود که به یک زن جوان گفتم خواهش میکنم سیگار نکش.
🔹به صورتم نگاه کرد و گفت برو کنار جلبک، خودت را درست کن.
🔹تیپ و قیافهام را نگاه میکنند خندهشان میگیرد، من غرق در اعتیاد بروم و نصیحت شان کنم.
🔹کاش پدرم هم به من گفته بود و نصیحتم میکرد.
🔹از او یاد گرفتم چطور کاغذ لول کنم و برای بساط مواد مخدرش آتش بسازم.
🔹به خاطر همان بساط لعنتی هر روز با مادرم دعوا داشتند، بالاخره کارشان به طلاق کشید. من با مادرم رفتم، قرار گذاشته بودیم تکیه گاهی باشد و میگفت جان فدایم کند.
چند سال بعد ازدواج کرد، دست از پا درازتربه خانه پدربزرگ برگشتم.
🔹حس میکردم همه تحقیرآمیز نگاهم میکنند. دلم میخواست از زندگی انتقام بگیرم. صاحب و راهنمای درست و حسابی نداشتم. با آدمهای ناجور نشست و برخاست کردم. اعتیاد من از یک نخ سیگار وامانده شروع شد.
🔹سرتان را درد نیاورم، هیچ وقت به یک آدم معتاد بد نگاه نکنید. اتفاقا اگر شرایطی بود بنشینید و بگویید نصیحتتان کند، کسی که در سرمای هوا توی کوچه و خیابان سرگردان بماند، کسی که توی پارک زیر سرش کفش بگذارد و بخوابد، کسی که از شدت گرسنگی دنبال آشغال غذا بگردد میتواند تجربیات خوبی داشته باشد.
🔹شاید حرفهایش شنیدنی باشند و تاثیرگذار.
🔹البته این را هم بگویم بعضی از همین دوستانم که چار اعتیاد شدهاند تا آخرین قدم زیر بار نمیروند و فقط دنبال مقصر میگردند. آخر خط هم وقتی خودشان می رسند که خیلی دیر شده است.
🖋غلامرضا تدینی راد
#زندگی هر شب با یک داستان واقعی در مشهد مهمان شماست…
@Akhbarmashhad
