🔸روزی که نادرشاه تاریخ را از نو نوشت!
🔹من سربازی ساده از خراسان بودم؛ وقتی نادرشاه فرمان حرکت به هند را داد، همهمان میدانستیم راهی پیش رو داریم که هم طولانیست و هم سرنوشتساز.
🔹بعد از سرکوب افغانها، نادرشاه حالا میخواست حساب گورکانیان را هم برسد؛ از قندهار که گذشتیم و پا در گذرگاه خیبر گذاشتیم، فهمیدیم هند دیگر خیلی دور نیست؛ پیشاور و لاهور هم بدون نبردی جدی تسلیم شدند.
🔹اما همهچیز در «کرنال» مشخص شد؛ دشت بزرگی که سپاه هند در آن صف کشیده بود و از دور مثل دریایی بیپایان به نظر میرسید.
🔹با اینکه تعدادشان از ما بیشتر بود، اما از نظر سازماندهی و تاکتیکهای جنگی ضعف داشت؛ نبرد کوتاهتر از چیزی بود که تصور میکردیم؛ چون با دستور نادرشاه و استفاده از سیاست های دقیق برد این نبرد از آن ما شد و خبر رسید که محمدشاه گورکانی تسلیم شده در نتیجه ما راهی دهلی شدیم.
🔹دهلی ابتدا شهری آرام و پرزرقوبرق بود و درباریان با احترام از ورود نادرشاه استقبال کردند؛ اما زیر این ظاهر، نارضایتی موج میزد.
🔹یک شورش ناگهانی علیه سربازهای ما شکل گرفت و جان نیروها در خطر افتاد، بنابراین نادرشاه برای پایان دادن به غائله فرمان قتلعام شورشیان در دهلی را صادر کرد؛ حادثهای که به «قتلعام دهلی» معروف شد و هزاران کشته برجای گذاشت.
🔹بعد از فرونشستن شورش، گنجینههای افسانهای هند پیش پای نادرشاه گشوده شد؛ جواهرات، طلاها، تخت طاووس و حتی الماس کوه نور.
🔹ما سربازان با نگاه خسته اما پرغرور کنار قافله غنایم ایستاده بودیم و حس میکردیم شاهد لحظهای هستیم که نه فقط یک شهر، که تاریخ تغییر کرده؛ لحظهای که دوباره نام ایران در جهان بلند شد.
روایت #هوش_مصنوعی از فتح هند توسط نادرشاه
@Akhbarmashhad
