🔸روزی که سقاخانه زنده شد!
🔹من از همان روزهای اول ساخت سقاخانه در حرم امام رضا (ع) حضور داشتم. هنوز کار بنا و گنبد تمام نشده بود و بوی گچ و سنگ تازه در صحن پخش بود. همه میگفتند قرار است وسط صحن یک سقاخانه ساخته شود تا زائرها بتوانند آب تبرک بنوشند.
🔹روزی که کارش تمام شد، جمعیت زیادی دور آن ایستاده بودند. گنبدش تازه طلاکاری شده بود و زیر نور آفتاب حسابی برق میزد. همه منتظر لحظهای بودند که آب داخل سقاخانه جاری شود.
🔹بعد از کمی انتظار، صدای آب شنیده شد. آب از شیرهای سنگی پایین آمد و همه با تعجب و شوق نگاه میکردند. پیرمردی که کنار من ایستاده بود، دستش را زیر آب گرفت، به صورتش کشید و با چشمهای پر از اشک گفت:
«خدا رو شکر… از امروز هیچکس اینجا بیآب نمیمونه.»
🔹از همان روز سقاخانه تبدیل شد به محلی که مردم فقط برای رفع تشنگی به آن سر نمیزنند؛ خیلیها با نیت و دعا آب برمیدارند و مینوشند. هرکس هم داستان و حاجتی با خودش دارد.
🔹من هنوز وقتی به سقاخانه نزدیک میشوم، یاد همان روز اول میافتم؛ روزی که آب برای اولین بار از دل صحن حرم جاری شد.
روایت #هوش_مصنوعی از یک واقعه تاریخی در مشهد
@Akhbarmashhad
