🔸شوهر من!
🔹حرصم را در میآورد، روی اعصابم راه میرود. نمی دانم با چه عقلی یک بار به خاطر آن که اعصابش خط خطی و حساس بشود گفتم به تو علاقهای ندارم و مرد دیگری را دوست دارم… .
🔹اولش لبخند زد و گفت به تو از چشمانم بیشتر اعتماد دارم. اما ۲۴ ساعت بعد سر همین حرف آتشی به پا کرد که نگو و نپرس.
🔹زندگی مان به مشکل خورده. چه کار کنم، زن جوان ادامه میدهد از سر کار برمیگردد مثل برج زهر مار است. گاهی هم موقع حساب و کتابهایش میرسد نمیتوانی با او یک کلمه حرف بزنی.
🔹دوستم میگوید تقصیر خودت است. از اول رو دادهای و حالا هم نمیتوانی جمع و جورش کنی.
🔹او از همسرش جدا شده و معتقد است مرد جماعت را باید در منگنه قرار بدهی و خرج روی دستش بگذاری تا قدر تو را بداند. زن جوان دل پر دردی دارد.
🔹شوهرش میگوید من حرفی ندارم، فقط اینکه دوستانه و بیریا با او زندگی کردهام وفادار هستم و هیچ وقت دروغ نگفتهام، حالا هر کسی ایرادی هم دارد. من هم به گفته همسرم بلد نیستم زن راه ببرم.
🔹واقعیت این است عشق مثل یک غذای آماده و کنسروی نیست که فوری در آن را باز کنی و انتظار داشته باشی به غذای دلچسب خودت برسی. پس راز و رمز کشف آدمها و مهارتهای روابط زن و شوهری چه میشود؟
🔹دیدن زیباییهای یک نفر و تحمل تلخیها و بدخلقیهایش یک مهارت است. نمیتوان انتظار داشت هرچه یک نفر میگوید طرف مقابل نسنجیده و فوری بگوید چشم.
🔹نکته آخر آن که زن جوان نباید نسخه زندگی شکست خورده دوستش را برای زندگی خودش تجویز کند.
🖋غلامرضا تدینی راد
#زندگی هر شب با یک داستان واقعی در مشهد مهمان شماست…
@AkhbarMashhad