🔸خاطرات برادر شهید سورگی از نحوه شهادت برادرش
🔹برادر شهید محمود سورگی میگوید: ” در خیابان حکیم نزاری به اندازه یک خودرو کفش و چادر از مردم دیده میشد. با شروع تیراندازی هر یک به طرفی میدویدند، من و برادرم هم به سمت خانهای رفتیم اما گفتند جا نیست و به خرابه کنار قنادی پناه بردیم.
🔹وی ادامه می دهد: در خرابه پنهان شده بودیم که ماموری داخل آمد و محمود را گرفت و از او خواست به امام بد بگوید، اما برادرم برعکس مرگ بر شاه را فریاد زد، با این کار سر نیزه را در بدنش فرو کرد، چند ضربه زد و ما را کشانکشان به داخل میدان برد. محمود با وجود جراحت، با او درگیر شده بود در همین هنگام، مامور دیگری تیری به طرفش شلیک کرد. من هم به طرف او رفتم اما با باتوم به سرم زد و در جوی خیابان رها شدم و زمانی که به خود آمدم لباسهایم به خون محمود، آغشته بود.
#معرفی_شهید
#شهید_انقلاب
@AkhbarMashhad